عصرایران جعفر محمدی: آنچه در باب روابط ایران و آمریکا در سفر روحانی به نیویورک رخ داده، نه برآورده شدن انتظار جهانی برای دست دادن رؤسای جمهور دو کشور بود و نه استمرار وضعیت تخاصم همیشگی.
از چند روز قبل از سفر روحانی به مقر سازمان ملل متحد، این که آیا او و باراک اوباما با یکدیگر دیدار خواهند کرد یا خیر؟ به مهم ترین موضوع برای گمانه زنی های سیاسی تبدیل شده بود به طوری که گمان می رفت در ضیافت ناهار بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، برای لحظاتی دو رئیس جمهور با یکدیگر روبرو شوند و با هم دست بدهند تا "عکس سال" گرفته شود.
با این حال، به دلیل آنکه در ضیافت مذکور، مشروبات الکلی سرو می شد، برخی هیات های اسلامی، از جمله هیأت ایرانی در آن شرکت نکردند و لذا موضوع دست دادن دو رئیس جمهور در آن مهمانی، منتفی شد.
در سالن مجمع عمومی نیز، برغم پیش بینی برخی رسانه ها، مصافحه ای صورت نگرفت. رویترز، روز قبل نوشته بود:" نشست امسال برخلاف گذشته، به دلیل تعمیرات سالن معروف مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به طور موقت در سالنی دیگر برگزار خواهد شد. سالن جدید و موقت برای جلسه سران مجمع عمومی کوچکتر از سالن اصلی است و به همین دلیل امکان دیدار تصادفی میان اوباما و روحانی بیشتر می شود."
در محل دیدارهای سران در حاشیه اجلاس نیز دیداری بین روحانی و اوباما صورت نگرفت.
بدین ترتیب، آن اتفاق بزرگ یعنی"دست دادن" رخ نداد اما اتفاق بزرگ تر شکل گرفت: "شکسته شدن تابو".
تا پیش از این، هر آنچه دولت های تهران و واشنگتن درباره یکدیگر اعلام می کردند، چیزی جز اعلام خصومت نبود. به علاوه، خصوصاً در ایران، حتی سخن گفتن از مذاکره با آمریکا، موضوعی سخت و پیچیده بود و در مقاطعی موجبات دردسرهای قضایی را نیز فراهم می ساخت.
اینک اما فضای بعد از انتخابات 24 خرداد 92 و سفر روحانی به نیویورک، شرایط را به گونه ای کاملاً متفاوت از گذشته رقم زده است به گونه ای که دو رئیس جمهور، برغم آنکه مطابق انتظار، بر مواضع اصولی دولت های متبوع شان تأکید کردند، درباره یکدیگر، محترمانه سخن گفتند.
اوباما، فتوای رهبر انقلاب و مواضع روحانی را ستود و گفت که این سخنان می تواند مبنای تفاهم باشد. اوباما، حتی از مأموریت جان کری، وزیر امور خارجه اش برای تعامل با ایران خبر داد. از این سو نیز حسن روحانی، بعد از کلی مقدمه چینی در سخنرانی اش (که بیشتر مصرف داخلی داشت) به اصل مطلب رسید و از اوباما، به ظرز محترمانه و پروتکلی یاد کرد(پرزیدنت اوباما) و گفت که حرف هایش را به دقت گوش کرده است و معتقد است که می توان اختلافات فیما بین را مدیریت کرد.
اهم نکات مرتبط با ایران در سخنرانی باراک اوباما در سازمان ملل متحد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و اله الطاهرین و صحبه المنتجبین
آقای رئیس، آقای دبیرکل، عالیجنابان، خانمها و آقایان
در آغاز مایلم تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست مجمع عمومی ابراز نمایم و از تلاشهای جناب آقای بانکیمون نیز تقدیر نمایم.
آقای رییس
جهان ما جهانی پر از بیم و امید است: بیم جنگ و مناسبات خصومتآمیز منطقهای و جهانی، بیم رویارویی هویتهای مرگبار مذهبی، قومی و ملی، بیم نهادینه شدن خشونت و افراطیگری، بیم فقر و تبعیض خُرد کننده، بیم تباهی و نابودی منابع حیاتی، بیم بیتوجهی به کرامت و حقوق انسان و بیم غفلت از اخلاق.
در برابر همه این بیمها، امیدهای جدیدی نیز وجود دارد: امید اقبال مردم و نخبگان در سراسر جهان به "آری برای صلح و نه برای جنگ"، و امید به ترجیح گفت و گو بر ستیز، و اعتدال بر افراط.
یک نمونه زنده، گزینش هوشیارانه امید و تدبیر، و اعتدال توسط مردم بزرگ ایران در انتخابات اخیر است؛که با تبلور مردم سالاری دینی و انتقال آرام قدرت اجرائی نشان داد که ایران لنگرگاه ثبات در دریای ناآرامی های منطقه ای است. اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات، آرامش، حل مسالمت آمیز مناقشات و تکیه بر آراء عمومی به عنوان پشتوانه قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشی والا در فراهم کردن چنین محیط امنی داشته است.
آقای رئیس، خانم ها و آقایان
دوران حساس انتقالی کنونی در روابط بین الملل مشحون از خطرات، و البته توأم با فرصت های کم نظیری است. هرگونه محاسبه نادرست از وضعیت خود و دیگران، آسیب های تاریخی را در بر دارد تا جایی که خطای یک بازیگر، اثرات منفی بر همگان خواهد داشت. آسیب پذیری، پدیده ای جهانی و فراگیر شده است.
در این گذر حساس در تاریخ مناسبات جهانی، عصر بازی های با حاصل جمع صفر پایان یافته است؛ولی هنوز معدودی از بازیگران روش ها و ابزارهای کهنه شده، و عمیقاً ناکارآمد را بکار می گیرند تا برتری و سلطه پیشین خود را حفظ کنند. نظامی گری و استفاده از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد دیگران، نمونه ناکارآمدی از تداوم کنش های کهنه در شرایط نوین است.
اقدامات زورمدارانه اقتصادی و نظامی برای حفظ و تداوم سلطه و برتری گذشته، با مجموعه ای از قالب های مفهومی همراه شده که همگی ضد صلح، ضد امنیت، ضد کرامت انسانی و ضد آرمان های بشری می باشند. از جمله این قالب های مفهومی، یکسان سازی جوامع و تعمیم ارزش های غربی بعنوان ارزش های جهانی است. قالب دیگر، حفظ فرهنگ جنگ سرد و تقسیم دو اردوگاهی جهان به "مای برتر" و "دیگران دون تر" می باشد. قالب دیگر مفهومی، ایجاد ترس و تهدید، از برآمدن بازیگران نوظهور در جامعه جهانی است.
در چنین فضائی، خشونت های دولتی و غیردولتی، مذهبی و فرقه ای و حتی نژادی افزایش یافته و هیچ تضمینی وجود ندارد که دوران آرامش بین قدرت های بزرگ نیز در دام گفتمان ها، رفتارها و کردارهای خشن گرفتار نیاید. تاثیر فاجعه بار روایت های افراطی و خشن را نباید دست کم گرفت.
در این میان، خشونتِ راهبردی که در تلاش برای حذف بازیگران منطقه ای از فضای عمل طبیعی آنها، سیاست های موسوم به مهار، تغییر نظام های سیاسی از بیرون مرزها، و تلاشی که برای بر هم زدن حدود و ثغور سیاسی متبلور می شود، بسیار خطرناک و تنش آفرین است.
در گفتمان متعارف سیاسی بینالمللی، یک مرکز متمدّن با حاشیه های غیرمتمدن به تصویر در آمده است. در این تصویر نسبتِ کانون قدرت جهانی و حاشیه ها، نسبتی آمرانه قلمداد شده است. گفتمان مرکزگرایی شمال و حاشیهگرایی جنوب سبب استقرار نوعی نظم تکگویی و مونولوگ در سطح روابط بینالمللی شده است. ایجاد مرزهای نادرست هویتی و بیگانه ستیزیهای خشن رایج نتیجة قهرمانی این گفتمان است.گفتمان های تبلیغاتی و بی اساس دین ستیزانه، اسلام هراسانه، شیعه هراسانه و ایران هراسانه به واقع تهدیدی جدی علیه ثبات جهانی و امنیت انسانی است.
این گفتمان تبلیغاتی، با طرح و القای تهدیدات فرضی و خیالی شکل خطرناکی به خود گرفته است. یکی از این تهدیدات خیالی، خطر موهوم ایران است. به بهانه این تهدید موهوم، چه اقدامات ناهنجار و چه جنایت ها در سه دهه گذشته صورت نگرفته است؟ تسلیح صدام حسین به سلاح های شیمیایی و حمایت طالبان تنها نمونه ای از این جنایت هاست. صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام می دارم که آنهائی که دم از تهدید ایران می زنند، یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی اند یا به تهدید دامن می زنند. ایران نه فقط تهدید نیست، بلکه در آرمان و عمل، پیوسته منادی صلحِ عادلانه و امنیت همه جانبه بوده است.
آقای رئیس؛ خانم ها؛ آقایان
درکمتر نقطه ای از جهان، خشونت مانند غرب آسیا و شمال آفریقا خانمان سوز بوده است. مداخله نظامی در افغانستان، جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، اشغال کویت، مداخله نظامی علیه عراق و رفتار خشن سرکوبگرانه علیه مردم فلسطین، ترور شخصیت های سیاسی و مردم عادی در ایران و بمب گذاری در کشورهای منطقه نظیر عراق ، افغانستان و لبنان نمونه هایی از خشونت در سه دهه گذشته در این منطقه اند.
آنچه بر مردم مظلوم فلسطین می رود، چیزی جز یک خشونت ساختاری نیست. سرزمین فلسطین در اشغال است. حقوق اولیه فلسطینیان به طور فاجعه باری نقض می شود و آنها از بازگشت به خانه، محل تولد و دسترسی به سرزمین مادری محرومند. جنایاتی که بر مردم بی گناه فلسطین می رود، خشونت نهادینه ای را به نمایش می گذارد که برای توصیف آن، آپارتاید مفهوم و واژه کم وزنی بنظر می آید.
فاجعه انسانی در سوریه نمونه دردناکی از گسترش فاجعه آمیز خشونت و افراط در منطقه ماست. از ابتدای بحران و از زمانی که برخی از بازیگران منطقه ای و بین المللی با سرازیر کردن منابع تسلیحاتی و اطلاعاتی و تقویت گروه های افراطی، سعی در نظامی کردن این بحران داشتند، ما تأکید کردیم که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد. نمی توان اهداف استراتژیک و توسعه طلبانه و بهم ریختن توازن و تعادل های منطقه ای را با پنهان شدن پشت کلمات بشردوستانه، تحقق بخشید. هدف مشترک جامعه بین المللی باید خاتمه سریع به کشتار مردم بی گناه باشد. ما ضمن محکوم کردن هرگونه استفاده از سلاح های شیمیایی، از پذیرش کنوانسیون منع سلاح های شیمیایی توسط سوریه استقبال می کنیم و بر این باوریم که دستیابی گروه های افراطی و تروریست به این سلاح ها بزرگترین خطر فراروی منطقه است که باید مدنظر قرار گیرد. همزمان استفاده غیر قانونی و غیرکارآمد از تهدید یا استفاده از زور ، تنها به گسترش خشونت و بحران در منطقه دامن خواهد زد.
تروریزم و کشتن انسان های بی گناه، اوج افراط و خشونت است. تروریزم، بلائی خشن، فراگیر و فرامرزی است. اما خشونت ها و افراط هائی که تحت عنوان مبارزه با تروریزم و از جمله استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه مردم بی گناه صورت می گیرد نیز محکوم است. در اینجا باید از ترور دانشمندان هسته ای ایران توسط جنایتکاران نیز سخن بگویم. آنها به چه جرمی ترور شدند؟ سوالی که از ملل متحد و شورای امنیت باید پرسید این است که آیا ترورکنندگان محکوم شدند؟
تحریم های غیر عادلانه،به عنوان جلوه دیگری از خشونت، ذاتاًضد صلح و ضد بشری هستند که برخلاف تبلیغات تحریم گران، دولت ها و نخبگان سیاسی را هدف قرار نمی دهند، بلکه بیش از همه، مردمان عادی را قربانی دعواهای سیاسی خود می کنند. میلیون ها عراقی را فراموش نکنیم که در اثر تحریم هائی که با زَروَرق های حقوقی در نهادهای بین المللی پیچیده شده بودند، آسیب دیدند؛ جان باختند؛و هنوز عده قابل توجهی از آنها در سرتاسر زندگی باید زجر بکشند.این تحریم ها خشونت آمیزند. هوشمند و غیر هوشمند ویک جانبه و چند جانبه ندارند. این تحریم ها ناقض حقوق مسلم بشری، از جمله حق صلح، حق توسعه، حق دسترسی به بهداشت، حق آموزش و فراتر از همه حق حیات می باشند. نتیجه تحریم ها، علیرغم هرگونه لفاظی و بازی با واژه ها، همان آتش افروزی و جنگ طلبی و نابودی انسان هاست. این آتش فقط دامن قربانیان تحریم را نمی گیرد، بلکه به اقتصاد وزندگی مردمِ جوامع تحریم کننده نیز، لطمه وارد می کند.
آقای رئیس، خانم ها و آقایان
خشونت و افراط امروز نه تنها ابعاد مادّی، بلکه ابعاد معنوی زندگی انسان و جامعة امروز را در بر گرفته است. خشونت و افراط جایی برای مدارا و تفاهم که لازمة زندگی انسان و جامعة مدرن است نمیگذارد. نابردباری مسئلة امروز جهان ماست؛ باید بردباری را در پرتو اندیشههای دینی، رویکردهای فرهنگی و رهیافتهای سیاسی تقویت کرد. جامعه انسانی را باید از مرحلة بردباری منفی به مرحلة تعاون مشترک